مجله علمی خبری اینفو

اسم کردی اسم ترکی اسم عربی اسم لری

معنی نام هاشم

هاشم : (عربي) 1- (در قديم) شكننده، خرد كننده؛ 2- (اَعلام) 1) نام ابن عبد مناف از اجداد پیامبر اسلام(ص) معروف به هاشم ابن عبد مناف؛ 2) هاشم (= ابن عتبه ابن ابی وقاص): [قرن اول هجری] نام يكي از اصحاب پیامبر اسلام(ص) ملقب به مرقال؛ 3) هاشم ابن حکیم: [قرن2 هجری] ملقب به مُقَنَع، پیشوای ایرانی سپید جامگان، از مردم مرو. او رهبری شورشی را بر ضدّ خلیفه‌ي عباسی بر عهده داشت و گفته شده است که در مقر حکومتش در نخشب، شب هنگام ماهی از یک چاه بیرون می‌آورد (ماه نخشب)، که مدتی در افق نمایان بود. وقتی سپاهیان خلیفه بر او پیروز شدند، خود را در خُم تیزاب انداخت؛ 4) هاشم: شهرت احمدهاشم [1884- 1933 میلادی] شاعر نمادگرای ترک، که تحت تأثیر نمادگرایان فرانسوی به سرودن شعر پرداخت. از مجموعه شعر اوست: پیاله و ساعتهای ساحل برکه.


معنی نام هانی

هانی : (عربي) 1- مسرور؛ 2- ميسر؛ 3- (اَعلام) 1) نام چند تن از مشاهير عرب؛ 2) نام يكي از ياران امام حسين(ع) در كوفه.


معنی نام هدایت

هدایت : (عربی) 1- راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد؛ 2- (در تصوف) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال می‌شود، آنچه خداوند به دل سالک می‌افکند تا به سبب آن به کمال رسد؛ 3- (اَعلام) 1) تخلص رضاقلی‌ خان للـه باشی، ادیب و مورخ ایرانی، پدر مخبرالدوله. مؤلف انجمن آرای ناصری (فرهنگ فارسی)، ریاض العارفین، ذیل روضةالصفا و مجمع الفصحا، همه به فارسی؛ 2) هدایت (= صادق هدایت): [1281-1330 شمسی] نویسنده‌ي ایرانی، از پیشگامان ادبیات داستانی به سبک غرب و با محتوای کاملاً ایرانی. از جمله: زنده بگور، سه قطره خون، سایه روشن، علویه خانم، حاجی آقا. از نخستین گردآورندگان ایرانی فرهنگ مردم. شامل نیرنگستان و اوسانه. مترجم متنهای پهلوی به فارسی از جمله: زند و هومن یسن، شهرستانهای ایران، کارنامه‌ي اردشیر بابکان، گزارش گمان شکن. آثارش به بسیاری از زبانهای ترجمه شده است؛ 3) هدایت (= مهدی قلی هدایت): [1240-1334 شمسی] دولتمرد و ادیب ایرانی، ملقب به مخبرالسلطنه و فرزند مخبرالدوله. نخست وزیر ایران [1306-1312 شمسی]، که قبلاً 13 بار وزیر و چهار بار استاندار شده بود. از نوشته‌هاي اوست: خاطرات و خطرات، سفرنامه‌ي مکه و کار بیکاری.


معنی نام هِمت

هِمت: (عربي) 1- اراده، انگيزه، و پشتكار قوي براي رسيدن به هدف؛ 2- بلند طبعي، بلند نظري، 3- جوانمردي؛ 4- (در قديم) خواست، آرزو؛ 5- (در تصوف) توجه قلب با تمام نيروي روحي به خداوند، دعا از صميم قلب؛ 6- (اَعلام) همت: شهرت محمّد ابراهیم همت [1334-1362 شمسی] فرمانده‌ي ایرانی، از مردم قمشه، بنیانگذار کمیته‌ي انقلاب و سپاه پاسداران آن شهر، در جریان جنگ با عراق از فرماندهان و سازمان دهندگان نیروهای زمینی بود و در حین عملیات جنگی شهید شد.


معنی نام ناجی

ناجی : (عربي) 1- نجات دهنده، منجي؛ 2- (در قديم) نجات يابنده و 3- (به مجاز) رستگار.


معنی نام نادر

نادر : (عربي) 1- آنچه به ندرت يافت شود، كمياب؛ آن كه در نوع خود بي نظير باشد، بي‌همتا؛ عجيب، شگفت‌آور؛ 2-(در حالت قيدي) به ندرت؛ 3- (اَعلام) 1) نادر شاه افشار: شاه ايران [1148-1160 قمری]، بنیانگذار سلسله‌ي افشار، ملقب به شهاب قلی خان. نیروهای اشغالگر را از ایران بیرون کرد، پادشاه هند را شکست داد و غنیمت زیادی به چنگ آورد. سرانجام به دست سرداران خودش کشته شد؛ 2) نادر نادرپور: [1308-1378 شمسی] شاعر ایرانی، که پس از انقلاب ایران به فرانسه و سپس به آمریکا رفت. از او مجموعه‌هاي شعر چشمها و دستها، از آسمان تا ریسمان، گیاه و سنگ، نه آتش، دختر جام، سرمه‌ي خورشید، شام بازپسین، شعر انگور، در ایران و سه مجموعه هم در آمریکا چاپ شده است؛ 3) نادرشاه: شاه افغانستان [1929-1933 میلادی]؛ 4) نادر میرزا: [قرن 13 هجری] آخرین فرمانروای سلسله‌ي افشار، فرزند شاهرخ میرزای افشار، که در سال 1210 مشهد را تصرف کرد و خود را شاه خواند. در سال 1218 سپاهیان فتحعلی شاه شهر را تسخیر کردند. نادر میرزا در تهران به فرمان فتحعلی شاه کشته شد؛ 5) نادر میرزا: [1242-1303 قمری] نویسنده و مورخ ایرانی، از شاهزادگان قاجار، مؤلف تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه‌ي تبریز.


معنی نام ناصح

ناصح : (عربي) 1- نصيحت كننده، پند دهنده؛ 2- (در قديم) دلسوز، خيرخواه.


معنی نام ناصر

ناصر : (عربي) 1- (در قديم) نصرت دهنده، ياري كننده؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرخسرو: [394-481 قمری] حکیم، شاعر و نویسنده‌ي ایرانی، متولد قباديان بلخ. پیشوای اسماعیلیان خراسان، مؤلف سفرنامه، که گزارش سفر هفت ساله‌ي او به سرزمینهای اسلامی است، جامعُ‌الحکمتین، خوانُ‌الاخوان، گشایش و رهایش، زادُالمسافرین، وجه دین. 2) ناصر: لقب ابوالعباس احمد، خلیفه‌ي عباسی [575-622 قمری]، معاصر با محمّد خوارزمشاه و چنگیزخان مغول.


معنی نام ناطق

ناطق : (عربي) 1- سخنران؛ گوينده، سخن‌گو؛ داراي توانايي سخن گفتن، گويا؛ 2- (در قديم) آشكارا، واضح، بيّن؛ 3-(در قديم) آشكار كننده، بازگو كننده؛ 4- (در اديان) در نزد شيعه‌ي اسماعيلي، پیامبر اسلام(ص).


معنی نام نافع

نافع : (عربي) 1- سود رساننده، سودمند، مفيد؛ 2- از صفات و نام‌هاي خداوند.




1 .. < 1 2 3 4 5 6 > .. آخرین



نام های دخترانه شروع شده با



نام های پسرانه شروع شده با